در واقع واژه Prince بر گرفته از عبارت Projects IN Controlled Environments بوده و هدف آن تاکید بر تقسیمبندی پروژهها به بخشهای قابل مدیریت و کنترل است. اگرچه متدولوژی Prince2 توسط استاندارد دولتی انگلستان و برای پروژههای سیستمهای اطلاعاتی و IT ارائه گردید، اما اکنون در کشورهای مختلفی از جمله انگلستان، کشورهای اروپای غربی و استرالیا بکار گرفته میشود [1]. اما سوال اینجاست که آیا این متدلوژی میتواند کارایی لازم را برای همه پروژهها داشته باشد؟
بسیاری از متخصصان بر این باور هستند که مدیریت پروژه یک ساختار پیچیده بوده و استفاده از یک چارچوب مشخص نمیتواند تضمینی برای موفقیت پروژه باشد. این متخصصان بر این باور هستند که متدولوژی Prince2 در پروژههایی که انتظار تغییرات در آنها زیاد است، از کارایی لازم برخوردار نبوده و نمیتواند ما را در مسیر لازم هدایت نماید. اما پاسخ نویسندگان Prince2 به این انتقادات چه بوده است؟ این افراد اعتقاد دارند که متدولوژی Prince2 مقیاسپذیر بوده و میتواند به نوعی بر اساس نیازها و محدودیتهای موجود در پروژه دوخت و دوز یا همان Tailor شود [2].
"The general response of PRINCE2's authors to criticism has been to point out that the methodology is scalable and can be tailored to suit the specific requirements and constraints of the project and the environment."
اما آیا این پاسخ قابل قبول است؟ این تاکید زیاد بر روی Tailoring باعث شده است بسیاری از متخصصان، متدولوژی Prince2 را به عنوان Best Practice قبول نداشته و به این موضوع اشاره میکنند که اگر مشکلی در پروژهها ناشی از بکارگیری Prince2 رخ دهد، ایراد به نحوه بکارگیری Prince2 وارد گردیده و مشکلی متوجه Prince2 نباشد. اما آیا این موضوع درست است؟
تجربههای مختلف دولت Blair در انگلستان، بین سالهای 1997 الی 2007 و پس از آن سایر دولت مردان انگلستان، به شدت این ادعا را که Prince2 میتواند به عنوان Best Practice مطرح باشد، تضعیف کرده و این موضوع به دلیل شکست فراوان پروژههای مختلف IT در طول این زمان و در انگلستان، کاملا قابل طرح است [3, 4, 5].
“The experiences of the Blair administration in the UK between 1997 and 2007 (and of subsequent UK governments) arguably undermine PRINCE2's claim to be "best practice", given the string of high-profile failed IT projects charged to the taxpayer during that time.”
اما نظر نویسندگان Prince2 نسبت به این نقدها چه بوده است؟ در محتواهایی که بعد از آن منتشر شده است، نویسندگان Prince2 به این موضوع اشاره میکنند که دلیل شکست این پروژهها، بکارگیری ناصحیح این متدولوژی بوده است و بهتر است دولت سرمایهگذاری بیشتری بر روی آموزش مدیران پروژه خود نماید. اما سوال اینجاست که چرا باید به این میزان پروژهها دچار شکست شوند؟ یعنی بکارگیری متدولوژوی Prince2 تا این میزان سخت و دشوار است؟
“PRINCE2's training material addresses these failures, blaming them on inappropriate tailoring of PRINCE2 to the project environment, and advocating for more PRINCE2 training for government project managers to solve the problem.”
نتیجهگیری نقدهای وارد بر متدولوژی Prince2
هدف این متن به هیچ عنوان زیر سوال بردن نقاط قوت این متدولوژی نبوده، بلکه هدف آنست که بدانیم اساسا تمامی این متدولوژیها، استانداردها، دستورالعملها، اگرچه مبانی مهم و پرکاربردی نیز هستند، اما ضعفهایی نیز داشته و به تنهایی کاربرد مناسبی ندارند. در واقع، تمامی این موارد زمانی اثربخش هستند که یک مدیر پروژه بتواند با اطلاع از طیف وسیعی از حوزههای دانشی و مبانی تخصصی-اجرایی، اقدام به بهرهگیری از این متدولوژیها نموده و بر اساس شرایط سازمان اقدام به تدوین استاندارد رویه داخلی نماید. پس دانشهای تخصصی-اجرایی پیشنیازی برای بکارگیری این چارچوبها هستند.
[2] "OGC Best Management Practice – PRINCE2". Archived from the original on 25 December 2008. Retrieved 22 April 2009.
[3] "The Blair IT projects". ZDNet.com.
[4] King, Anthony; Crewe, Ivor (2013). The Blunders of our Governments. ISBN 978-1780742663.
[5] "The costly trail of British government IT and 'big bang' project disasters". theguardian.com.